ابوعبدالرحمن سلمی
اَبوعَبْدُالرَّحْمنِ سُلَمی، عبدالله بن حبیب بن ربیعه (د 74 یا 75 ق / 693 یا 694 م)، تابعی و مقری مشهور كوفی. وی از تیرۀ بنی سُلیم بن منصور بود (خلیفه، 1 / 349). پدرش را از اصحاب پیامبر اكرم (ص) شمردهاند (ابن حجر، الاصابة، 1 / 320) كه پس از فتح عراق به مداین آمد (خطیب، 1 / 202، 9 / 430). بخاری سن ابوعبدالرحمن را به هنگام مرگ میان 70 تا 80 سال ضبط كرده است (نک : ابن حجر، تهذیب، 5 / 184؛ نیز نك : ذهبی، سیر، 4 / 267)؛ بنابراین، تولد او در نخستین سالهای هجری اتفاق افتاده است.
روایاتی نشان میدهند كه وی در جنگ صفین در سپاه حضرت علی (ع) حضور داشته است (طبری، تاریخ، 1 / 3319؛ ابن حجر، الاصابة، 6 / 257)، ولی گفتهاند كه پس از جریان صفین «عثمانی» شد (نک : همو، تهذیب، همانجا، به نقل از واقدی؛ نیز نك : بسوی، 2 / 589) و چنانكه از یك روایت منقول از خود وی برمیآید، مخالفت او با امام علی (ع) به سبب تقسیم مال در میان اهل كوفه بود كه به وی و خانوادهاش چیزی نرسیده بود (نک : ثقفی، 2 / 567- 568؛ طبری، «المنتخب»، 2525).
از زندگی او چندان آگاهی در دست نیست. وی ظاهراً تا زمان مرگ به تعلیم قرائت اشتغال داشته است (نک : ابن مجاهد، 68). گفتهاند كه وی به هنگام خلافت عبدالملك بن مروان و در ولایت بشر بن مروان (حك 72-74 ق) بر عراق، درگذشت (ابن سعد، 6 / 175؛ خلیفه، همانجا) و به گفتۀ برخی، حیات او تا زمان حجاج كه در 75 ق بر عراق ولایت یافت (نک : طبری، تاریخ، 2 / 863)، ادامه داشت (بسوی، 2 / 590؛ عجلی، 503-504). هروی (ص 76) قبری را در مداین به ابوعبدالرحمن نسبت داده است.
ویژگی علمی ابوعبدالرحمن، نقش او به عنوان عامل انتقال قرائت قرآن از اصحاب پیامبر (ص) به قاریان كوفی چون عاصم بن ابی النجود است. روایات دربارۀ اینكه ابوعبدالرحمن از كدامین اصحاب، قرآن آموخته، ناهمگون است: به روایتی او نخست قرآن را از پدر خویش فرا گرفت كه در زمرۀ اصحاب پیامبر (ص) شمرده میشد (نک : ابن سعد، 6 / 120؛ خطیب، 1 / 202)، ولی در مورد قرائت آموزی او در سطوح عالی، در برخی منابع، جز علی (ع) از صحابی دیگری به عنوان استاد ابوعبدالرحمن یاد نشده است (نك : ابنسعد، 6 / 172؛ ابن مهران، 44-52). از سویی به روایت علقمة بن مرثد ــ یكی از شاگردان ابوعبدالراحمن ــ وی قرآن را از عثمان فرا گرفت و فراگرفتۀ خود را بر علی (ع) عرض نمود (نک : عجلی، 504؛ ابنمجاهد، همانجا؛ اندرابی، 102). در روایت غریبتر چنین آمده است كه عثمان پس از چندی به سبب كثرت مشاغل، ابوعبدالرحمن را به قرائت آموزی از زید بن ثابت واداشت و این امر مورد تأیید علی (ع) نیز قرار گرفت (نک : «المبانی»، 25؛ ذهبی، همان، 4 / 270-271). این در حالی است كه گاهی 3 شخصیت یاد شده به عنوان استادان او در قرائت معرفی شدهاند (ابن مهران، 56).
از روایات پراكندۀ یاد شده كه بگذریم، باید خاطر نشان كرد كه در كتب قرائت به شیوهای سنتی، قرائت ابوعبدالرحمن برگرفته از 5 تن از صحابه دانسته شده است كه علاوه بر اصحاب یاد شده، عبدالله بن مسعود و اُبی بن كعب را نیز شامل میشود (ابن مجاهد، 69؛ ابوعمرودانی، 9؛ اندرابی، 108؛ ابن جزری، 1 / 413، به نقل از ابن سوار). همین سند سنتی را، گاه با افتادگی نام ابن مسعود، میتوان در بسیاری از مصاحف رایج به روایت حفص از عاصم بازیافت. به هر روی به نظر میرسد كه در ذكر مشایخ قرائت ابوعبدالرحمن بیشتر بر 3 شخصیت نخست و از آن میان به ویژه بر حضرت علی (ع) تأكید شده، حتی ادعا شده است كه وی در قرائت هیچ حرفی از قرآن، از قرائت آن حضرت تخلف نكرده است (نك : ابن مهران، همانجا؛ اندرابی، 106) و در روایتی چنین آمده كه وی علی (ع) را در قرائت یگانه میدانسته است (نک : ابن مغازلی، 72). باید افزود كه در مصاحف رایج، آیه شماری سور به روایت ابوعبدارحمن، تنها از علی (ع) تداول دارد.
اگر این گزارش ابنمجاهد (ص 68) را كه میگوید ابوعبدالرحمن نخستین كسی بود كه در كوفه مصحف عثمانی (تدوین شده توسط زید بن ثابت) را تعلیم میداد، بپذیریم، باید چنین پنداریم كه وی نخستین كسی نیز بوده كه قرائت علی (ع) را با مصحف عثمانی الفت داده است. شاید همین نكته موجب شده تا در اذهان راویان، ابوعبدالرحمن به عنوان شاگرد علی (ع)، عثمان و زید بن ثابت تلقی شود. ابوعبدالرحمن حدود 40 سال در كوفه به تعلیم قرائت پرداخت (نک : ابن مجاهد، همانجا) و در این مدت توانست افزون بر عاصم (از قراء سبع)، شاگردانی چون عطاء بن سائب، ابواسحاق سبیعی، یحیی بن وثاب و عامرشعبی تربیت كند (برای فهرستی از آنان، نك : ابنجزری، همانجا). بدین ترتیب كه ابوعبدالرحمن در قرائات مختلف كوفه، از جمله 3 قرائت از قرائات سبع تأثیر بسزایی داشته است، چرا كه قرائت عاصم به طور مستقیم و قرائت حمزه و كسائی با واسطه از ابوعبدالرحمن تأثیر پذیرفته است (نک : ابوعمرودانی، 9-10).
در حدیث نیز از ابوعبدالرحمن به عنوان یك راوی معتبر یاد شده و در سند احادیث گوناگون، روایت او از علی (ع)، ابن مسعود، حذیفة بن یمان، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، سعد بن ابی وقاص، ابوموسی اشعری، ابودرداء و ابوهریره دیده میشود (نک : مزی، 9 / 48)، ولی شعبه، استماع مستقیم او از برخی صحابه چون عثمان و ابن مسعود را انكار كرده است (نک : ابن سعد، 6 / 119؛ بسوی، 3 / 207). در شمار راویان او نیز نام مشاهیری چون ابراهیم نخعی، سُدّی و سعید بن جبیر به چشم میخورد (برای فهرست آنان، نك : مزی، همانجا). حدیثی نیز به روایت ابن ابیلیلی از ابوعبدالرحمن سلمی در الكافی كلینی (5 / 4) و تهذیب طوسی (6 / 123) از كتب اربعۀ امامیه وارد شده است. ابن سعد (6 / 121)، عجلی (ص 253، 503) و نسائی بر وثاقت وی تصریح داشتهاند (نیز نك : ابن حجر، همانجا)، ولی گویا برخی از عالمان نخستین امامیه شخصیت رجالی او در مورد طعن قرار دادهاند (نک : برقی، 5).
در برخی از منابع اشاره شده كه ابوعبدالرحمن در زمرۀ فقیهان به شمار میرفته است (نک : ثقفی، 2 / 558- 559؛ ابنقتیبه، 528)، ولی در عمل آراء فقهی او در منابع فقهی مورد توجه قرار نگرفته و بیشتر روایات فقهی او منظور بوده است؛ چنانكه روایات متعدد فقهی به روایت او را میتوان در مجامیع مختلف حدیثی، از جمله صحاح ششگانه بازیافت.
از نظر عقیده، روایتی در طبقات ابن سعد (6 / 120) حكایت از آن دارد كه وی با «استثنا در ایمان» مخالفت ورزیده و این نكته از نظر پیشینۀ افكار مرجئه در سدۀ نخست هجری بسیار شایان تأمل است. ابوعبدالرحمن در برابر خوارج موضعی سخت داشت و مردم را از همنشینی با كسانی چون شقیق ضبی و سعد بن عبیدۀ سلمی كه افكار خارجی داشتند، نهی مینمود (نک : ابنسعد، همانجا؛ بسوی، 2 / 775؛ برای عقیدۀ آن دو، نك : ذهبی، میزان، 2 / 279؛ ابن ابی حاتم، 2(1) / 89)، اما نهی او از حضور مردم در مجالس قصّاص از آن جهت بود كه آنان را از پرداختن به مسائل اصلی بازمیداشت (نک : همانجاها؛ نیز زهری، 15-16). در منابع، ابوعبدالرحمن به عنوان شخصیتی زاهد و متنسك معرفی شده و ازهمینرو كسانی چون ابونعیم (4 / 91-192) و ابنجوزی (3 / 58) به شرح احوال او پرداختهاند.
مآخذ
ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1372 ق / 1952 م؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غایة النهایة، به كوشش برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، به كوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، بیروت، دارالكتب العلمیة؛ همو، تهذیبالتهذیب، حیدرآباد دكن، 1326 ق؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1909 م؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابن مجاهد، احمد بن موسی، السبعة فی القراءات، به كوشش شوقی ضیف، قاهره، 1372 ق؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب علی بن ابیطالب (ع)، به كوشش محمد باقر بهبودی، تهران، 1394 ق؛ ابنمهران، احمد بن حسین، المبسوط، به كوشش سبیع حمزه حاكمی، دمشق، 1407 ق / 1986 م؛ ابوعمرو دانی، عثمان بن سعید، التیسیر، به كوش اوتوپرتسل، استانبول، 1930 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، قاهره، 1357 ق؛ اندرابی، احمد بن ابیعمر، قراءات القراء المعروفین، به كوشش احمد نضیف جنایی، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ برقی، احمد بن محمد، الرجال، همراه الرجال ابن داوود حلی، به كوشش جلالالدین محدث، تهران، 1342 ش؛ بسوی، المعرفة و التاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1394-1396 ق / 1974-1976 م؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، به كوشش جلالالدین محدث، تهران، 1355 ش؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1966 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ زهری، محمد بن مسلم، الناسخ و المنسوخ، به كوشش حاتم صالح ضامن، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ طبری، تاریخ، به كوشش دخویه، لیدن، 1879-1881 م؛ همو، «المنتخب من ذیل المذیل»، به ضمیمۀ ج 3 تاریخ طبری، چ دخویه؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحكام، به كوشش حسن موسوی خرسان، نجف، 1378 ق؛ عجلی، احمد بن عبدالله، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، 1405 ق / 1984 م؛ كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، به كوشش علیاكبر غفاری، تهران، 1377 ق؛ «المبانی»، مقدمتان فی علوم القرآن، به كوشش آرتور جفری، قاهره، 1954 م؛ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الكمال، نسخۀ خطی كتابخانۀ احمد ثالث، شم 2848؛ هروی، علی بن ابی بكر، الاشارات الی معرفة الزیارات، به كوشش ژ. سوردل، دمشق، 1953 م.